جدول جو
جدول جو

معنی خیش زدن - جستجوی لغت در جدول جو

خیش زدن
(هَُ شُ دَ)
شخم زدن. شیار کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَُ)
پیش کردن. ریختن گندم و جو و برنج و جز آن را در طبق و حرکت دادن تا سنگ و شن و کاه آن از دانه ها جدا گردد. باد دادن. افشاندن برنج یا ماش و حبوبات دیگر را در ظرفی تا چیزهای سبک تر چون کاه و غیره در پیش ظرف گرد آیند. نوعی پاک کردن حبوب. افشاندن دانه های ماش و برنج و امثال آن در ظرفی تا قسمت های سبک و فضول چون ساقه و کاه پیش آید و جدا شود و فرو ریزد. گرفتن کاه و آشخال دانه ها. الچه مک (ترکی) ، جلو زدن. سبقت بردن. سبقت گرفتن، کشیدن چیزی را بطرف خود با دست و غیر آن. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
جلو زدن سبقت گرفتن، ریختن گندم و جو و برنج و جز آن را در طبق و حرکت دادن تا سنگ و شن و کاه آن از دانه ها جدا گردد پیش کردن باد دادن، کشیدن چیزی را بطرف خود با دست و غیرآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیغ زدن
تصویر جیغ زدن
صدای نازک و بلند بر آوردن فریاد کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش زدن
تصویر جوش زدن
جوش دادن، عصبانی شدن داد و فریاد بیجا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریق زدن
تصویر ریق زدن
ریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دید زدن
تصویر دید زدن
تعیین بها و ارزش چیزی به تخمین
فرهنگ لغت هوشیار
کوک زدن پارچه دوختن شکاف جامه، دوختن انساج و محل شکافتگی عضو پس از ختم عمل جراحی بخیه کردن، یا دورادور بخیه زدن، شلال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
موجب افروختن آتش در چیزی شدن سوزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خال زدن
تصویر خال زدن
ایجاد خال بر نقطه ای از بدن خال کوبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
نیش خود را وارد کردن: (مار او را نیش زد)، کنایه توهین آمیز گفتن زخم زبان زدن: (حاجی همه چیز را میتوانست تحمل کند مگر زخم زبان و نیشهایی که زنش باز میزد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
((زَ دَ))
گزیدن، کنایه از زخم زبان زدن، طعنه زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرش زدن
تصویر زیرش زدن
منکر شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
يعضّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
Nip, Sting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
pincer, piquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
knijpen, steken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
چمٹی سے پکڑنا , ڈنک مارنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
beliscar, picar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
pellizcar, picar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
szczypać, żądlić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
щипать , жалить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
mencubit, menyengat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
หยิก , ต่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
zwicken, stechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
לנקוף , לעקוץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
つねる , 刺す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
捏 , 刺
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
kubinya, kuuma
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
щипати , жалити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
çimdiklemek, sokmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
চিমটি কাটা , হুল ফোটানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
चिमटी लेना , डंक मारना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
pizzicare, pungere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیش زدن
تصویر نیش زدن
꼬집다 , 찌르다
دیکشنری فارسی به کره ای